«همه حق دارند تحصیل کنند». این جمله تنها برای دانشآموزان روستاهای دورافتاده یا مناطق محروم نیست. درست میان همین شهر خودمان مشهد هم هستند دانشآموزانی که این جمله برایشان مصداق داشته باشد؛ همانهایی که به سبب شرایط جسمیشان بهسختی مدرسه میروند و درس میخوانند. دانشآموزانی که ما آنها را «استثنایی» مینامیم.
یک ماه از سال تحصیلی گذشت و فرصتی پیش آمد تا به سراغ مدرسه دخترانه «استثنایی شکفته» در محله کوی سلمان برویم تا شکل و شیوه درس خواندن آنها را ببینیم. اینجا تنها دبستان استثنایی دخترانه ناحیه۵ آموزش و پرورش است که مختص دانشآموزان کمتوان ذهنی است و کودکان از محلات بسیار دور و حتی روستاهای اطراف مشهد میآیند تا از همسالانشان در دیگر مدارس عقب نمانند.
مدرسه ابتدایی دخترانه استثنایی شکفته سال۱۳۹۷ در سه طبقه با دوازده کلاس ساخته شد. البته شش اتاق دیگر هم دارد که برای مشاوره، کاردرمانی و گفتاردرمانی استفاده میشود. با این همه حیاط مدرسه تزیین خاصی ندارد و جای گلکاری و نقاشیهای دیواری سرزنده و شاداب خالی است.
زهره رضایی، مدیر این مدرسه، ۲۱سال از عمرش را در آموزشوپرورش خدمت کرده است. او تحصیل کرده مقطع کارشناسی ارشد مشاوره و توانبخشی است و حتی قبل از تأسیس مدرسه شکفته نیز اینجا بوده و مراحل ساخت و تکمیل را پیگیری میکرده است.
او درباره شروع به کار اینجا میگوید: زمانی که به اینجا معرفی شدم، فقط ساختمان مدرسه ساخته شده بود. نصب اشتراکات آب، برق، گاز، تلفن و آسفالت حیاط و اطراف مدرسه را همراه با مهندسان ناظر پیگیری کردیم تا اینکه آماده افتتاح شد. قرار هم نبود این مدرسه استثنایی باشد. چون پیش از این در ناحیه۵ آموزشوپرورش، دبستان دخترانه استثنایی نبوده است با رایزنیهایی که صورت میگیرد کارکرد مدرسه به عنوان مدرسه دخترانه استثنایی ثبت میشود.
رضایی میگوید: چون مدرسهای به این منظور در این محدوده وجود نداشت، خانوادهها مجبور بودند فرزندانشان را به نواحی دیگر بفرستند و چه بسا به خاطر مشکلات اصلا آنها را به مدرسه هم نمیفرستادند. در حال حاضر ۸۵دانشآموز اینجا تحصیل میکنند که از محلات اطراف و حتی فراتر از آن هستند؛ مثلا از شهرک شهید رجایی و شهرک شهید باهنر، گلشهر، جاده میامی یا پنجتن و جاده سیمان میآیند.
کلاس اول جلد یک
همراه مدیر مدرسه به کلاسها سری میزنیم. رضایی در این فاصله به شرایط خاص این نوع مدارس اشاره میکند و میگوید: فضاهای آموزشی استثنایی کمی با مدارس عادی متفاوت است، چون بچهها باید فضای حرکت داشته باشند. همچنین باید اتاقهای کاردرمانی، گفتاردرمانی و بازیدرمانی داشته باشد که در توانبخشی به آنها کمک کند.
انتهای راهروی طبقه اول وارد یکی از کلاسهای اول ابتدایی مدرسه میشویم که سردرش نوشته «جلد ۱». چیزی که در این کلاس جالب است، ردیف میزهاست که کمی متفاوت چیده شده و رو به تخته کلاس نیست. دانشآموزان تنها هشتنفر هستند که میزهایشان در دو ردیف روبهروی هم چیده شده است.
زهرا ایوبی معلم این کلاس است و تمام هفت سال سابقه کاریاش را در مدارس استثنایی گذرانده است. او انتخاب کرده که معلم این بچهها باشد و میگوید: معلم دانشآموزان استثنایی جلدیک کار سختی در پیش دارد، چون بچهها هیچ چیز یاد ندارند.
او ادامه میدهد: این بچهها صاف و زلال مثل آینه هستند و عمیقا دوستشان دارم. برای معلم این کلاسها جذابترین اتفاق این است که بچههای کلاس، آخر سال میتوانند چند کلمه را بنویسند.
«همه میتوانند خواندن و نوشتن یاد بگیرند؛ ولی آموزش به این بچهها هنر است.» ایوبی با بیان این جمله تأکید میکند: اغلب بچهها در مهارتهای خودیاری ضعیف هستند و وقتی وارد این کلاس میشوند ابتدا این مهارتها را آموزش میگیرند. مثلا یاد میگیرند دکمه لباس خود را ببندند یا مقنعهشان را سرشان کنند.
معلم این کلاس یکی از مدرسانی است که وسایل کمک آموزشی مورد نیازش را خودش ساخته است. برای مثال او حروفی را با تکههای موکت رنگی ساخته و بر روی چوب بستنی چسب زده است. این حروف در قیفهای بستنی و قیفهای بستنی هم در جعبهای قرار دارد که بالای آن تصویر آدمک است.
معلم دانشآموزان استثنایی جلدیک کار سختی در پیش دارد، چون بچهها هیچ چیز یاد ندارند
او میگوید: ابزارهای کمکآموزشی بازار خیلی متناسب با نیاز بچههای استثنایی نیست. شاید اصلا نیازهایشان آنطور که باید بررسی نشده تا وسایل متناسب با شرایطشان ساخته شود. بچههای استثنایی باید با لمس کردن یا دیدن نمونه عینی آن، مفاهیم را درک کنند و بعد از طریق بازی یاد بگیرند.
ایوبی به جلد یک الفبای مدارس استثنایی اشاره میکند که متفاوت با کتاب الفبای مدارس عادی است. میگوید: ما در این سال آموزشی جلد یک الفبا را آموزش میدهیم که تا حرف «ز» است. قیفهای حروف در گاری بستنیفروشی «عمو الفبا» قرار دارد و داستانهای آموزشی را اینطور روایت میکنم. حروف را با اسباببازی ساختهایم و بچهها میتوانند حروف را لمس کنند. گاهی هم ترکیبشان را در یک قیف بستنی میگذاریم و کلمهای ساخته میشود.
وسیله دیگری که ایوبی ساخته تصویر برجستهای از یک منظره است که در آن خورشید و ابر، چند درخت، خانه و یک مسیر دیده میشود. جوجهای هم ساخته که روی مسیر وسط تصویر حرکت میکند و از این طریق بچهها مفهوم خط و حرکت را درک میکنند. یک وسیله دیگر هم در این کلاس جلبتوجه میکند. یکلایه پلاستیک بر روی صفحهای سیاهرنگ قرار دارد.
خانم ایوبی چند حرف را با ماژیک بر روی پلاستیک مینویسد، سپس بچهها یکتکه کاغذ مانند چراغقوه را بین پلاستیک و پسزمینه میگذارند، از بین حروف دنبال حرفی میگردند که معلمشان از آنها خواسته است. خروجی کار مؤید آن است که همین وسیله بهظاهر ساده میتواند گرهگشای آموزش مراحلی از الفبا باشد. نمونهاش زهرای یازدهساله که به سختی میگوید تا عدد ۳ را بلد است و میتواند شکل کلمه آب را با انگشت نشان دهد.
فاطمه دوست او هم از ردیف روبهرویش به همین شیوه میگوید: بودن کنار همکلاسیهایم را خیلی دوست دارم.
کلاس سومیهای مهربان
کلاس سوم ابتدایی هم شبیه کلاس اول است با این تفاوت که ۹ دانشآموز دارد. زهره نیری، معلم این کلاس دانشآموخته علوم تربیتی است و در مورد تجربه کار در مدرسه استثنایی میگوید: آموزش این بچهها خیلی سخت است و قسمت عمدهای از کار را باید از روی تجربه پیش ببرید. به این معنا که آموزش هر دانشآموز قلق خاص خودش را دارد.
با این همه، او هم بچههای مدرسه را باصفا و بیریا توصیف میکند و اضافه میکند: این بچهها خیلی مهربان هستند و بودن کنارشان آرامشبخش است.
این جمله را که میگوید، آسیه بلند میشود؛ او خیلی بازیگوش و خوشخنده است و مدیر، معاونان و معلمهای مدرسهاش را خیلی دوست دارد. او درباره خانم نیری میگوید: معلمم جای خودش را دارد و خیلی دوستش دارم. همیشه کمکمان میکند و هر چیزی که میپرسم جواب میدهد و کمک میکند.
نسترن دانشآموز دیگر کلاس هم همینطور است و میگوید: در مدرسه همه را دوست دارم. همکلاسیها و معلم و مدیر و معاونمان. او همینطور عاشق درسخواندن است و میگوید: از مشق نوشتن در خانه خیلی لذت میبرم.
در کلاس گفتاردرمانی با طیبه دانشپژوه روبهرو میشویم که کارشناسی گفتاردرمانی دارد، با چوب بستنی زبان فاطمه ششساله را حرکت میدهد. فاطمه سندرم داون دارد و قرار است در این مدرسه درس بخواند. خانم دانشپژوه با این کار میخواهد توانایی حرکات زبان و تکلم فاطمه را بسنجد. او میگوید: معمولا عضلات زبان بچههای کمتوان ذهنی ضعیف است و باید آنها را تقویت کنیم.
او ادامه میدهد: این بچهها نمیتوانند مثل ما زبانشان را در جهات مختلف حرکت دهند. در مواردی دیگر هم لبها و زبانشان ضعیف است و از دهان آبریزش دارند. این حرکات ما در واقع ماساژ زبان است و به تقویت تکلمشان کمک میکند.
هزینههای گفتاردرمانی در کلینیکها بسیار بالاست و این باعث میشود بسیاری از خانوادهها توانایی پرداخت آن را نداشته باشند، اما دانشآموزان مدرسه استثنایی این خدمات را رایگان دریافت میکنند. دانشپژوه میگوید: بعضی از بچهها هیچ قدرت کلامی ندارند و عضلات فک و زبانشان هم ضعیف است. تمرین ما با این بچهها از پایه شروع میشود. بعضی دیگر قسمت مربوط به تکلم در مغزشان ضعیف است و با همه این بچهها به ترتیب اولویت و در جدول زمانی گفتاردرمانی کار میکنیم. در مورد تأثیرپذیری باید بگوییم که هر چه سنشان کمتر باشد، بهتر درمان میشوند.
مدرسه نیازمند یاری خیرخواهان
زهره رضایی، مدیر مدرسه شکفته به مسائلی اشاره میکند که شاید از ذهن ما دور باشد. مثلا میگوید که با کمک خیران در مواردی دارو، عینک، کفش طبی، سمعک و ویلچر تهیه میکنند و به دانشآموزان کمبضاعت میدهند. حتی برای خانوادههایشان بسته مواد غذایی میدهند یا گاهی پول آب و برق و گازشان را پرداخت میکنند. با این شرایط چطور میتوان توقع داشت خانوادهها بخشی از هزینه سرویس مدرسه را بپردازند.
رضایی میگوید: برنامه سرویسدهی به بچهها قرار بود با هماهنگی شهرداری و اتوبوسرانی تماما رایگان انجام شود، اما دو سالی است که میگویند باید نصف هزینه را بپردازید که این هزینه رفتوآمد به محرومیت از تحصیل تعدادی از بچهها میانجامد.
بخشهایی از مدرسه با کمک خیران و شهرداری منطقه تکمیل و تجهیز شده است، مانند اتاق بازی که در حال حاضر کاردرمانی و بازیدرمانی آنجا انجام میشود. اما بازهم کمبودهای زیادی دارند که حضور بیشتر خیران را میطلبد. علاوه بر این رضایی به مشکل دیگری اشاره میکند که در روند اداری گرهخورده است.
گاهی خانوادهها از آینده فرزندان کمتوان ذهنیشان ناامید میشوند و اصلا به دنبال تحصیل آنها نیستند
او میگوید: در مدرسه ما آسانسور وجود ندارد و باتوجهبه این کمبود نمیتوانیم دانشآموزان استثنایی معلول جسمی و حرکتی را پذیرش کنیم. چند وقت پیش درخواستمان را به فرمانداری وشهرداری منطقه دادیم. شهردار منطقه موافقت کرد تا هزینه آسانسور از محل پروژههای زودبازده تأمین شود. متأسفانه اعلام کردهاند که این پروژه در بودجههای سال جدید قرار دارد و هنوز تأیید نشده است. حتی با پیگیری فراوان شهردار منطقه هنوز به نتیجه نرسیدهایم و دانشآموزان استثنایی معلول جسمی مجبورند با طی مسیری طولانی در مدارس دیگر ثبتنام کنند. این مسئله نیز یاری مسئولان را میطلبد.
نفیسه داورپناه ۴۱سال دارد و ۲۲ سالی میشود که در آموزشوپرورش خدمت میکند. او سه سال است که در این مدرسه به عنوان معاون آموزشی خدمت میکند و درباره کتابها و آموزش متفاوت دانشآموزان کمتوان ذهنی مدارس استثنایی میگوید: کتابهای این بچهها با کتابهای درسی مدارس عادی فرق میکند. شاید مهمترین تفاوت در همان سال اول ابتدایی باشد که بچهها حروف الفبا را در سهسال و اگر سطح هوش بالاتری داشته باشد، در دوسال آموزش میبینند.
این سطحی که داورپناه میگوید در سنجش قبل از مدرسه مشخص میشود. دانشآموزان در مصاحبه و آزمونی سنجش میشوند و اگر ضریب هوشیشان زیر ۸۵ باشد به مدرسه استثنایی معرفی میشوند.
داورپناه میگوید: حتی پس از این سنجش هم باز دانشآموزان سر کلاس اول نمینشینند و باید ابتدا دو سال به کلاسهای آمادگی بروند و بعد وارد مقطع ابتدایی شوند. دانشآموزان اینجا قرار نیست فرمولهای پیچیده ریاضی را حل کنند یا وارد دانشگاه شده و در رشتههای تخصصی تحصیل کنند.
طبق گفته معاون آموزشی مدرسه بچهها اینجا فقط باید آماده زندگی در اجتماع شوند. او میگوید: قرار است بچهها از پس مسائل زندگیشان برآیند. مثل خریدکردن، نوشتن نامشان یا خواندن تابلوها و غیره.
یکی دیگر از تفاوتهای مدرسه شکفته با دیگر مدارس حضور دانشآموزان زیر سن تحصیل است. همین است که در اینجا حتی دانشآموز سه تا شش سال هم میبینید. آنها در مراحل اولیه شرایطشان تشخیصدادهشده و برای پیشآمادگی به این مدرسه فرستاده شدهاند. داورپناه میگوید: گاهی پیش میآید که دانشآموزی که از سن پایین وارد پیشآمادگی استثنایی شده پس از پایان این دورهها در شرایط بهتری قرار میگیرد و از اول ابتدایی در مدارس عادی درس میخواند.
او توضیح میدهد: ما اینجا یک روز در هفته کارشناس کاردرمانی و سه روز هم کارشناس گفتاردرمانی داریم. بچهها با توجه به تشخیص و ضرورت پیش این کارشناسان میروند و با آنها کار میشود. گاهی خانوادهها از آینده فرزندان کمتوان ذهنیشان ناامید میشوند و اصلا به دنبال تحصیل آنها نیستند. مثلا کودک ۹ یا ۱۰ ساله میشود و خانواده تازه به فکر کاردرمانی و گفتاردرمانی میافتند. برای همین دانشآموزان ۱۰ساله وارد پیشآمادگی میشود. هر چه سن این کودکان بالاتر برود، آموزشپذیری و یادگیری شان کمتر میشود.
کلاسهای این مدرسه از نظر تعداد دانشآموز تفاوت زیادی با مدارس عادی دارد. دانشآموزان کلاسهای پیشآمادگی شش تا نه نفر هستند و کلاسهای مقطع ابتدایی، هم شش تا یازده نفر هستند.
داورپناه میگوید: آموزش همین نه نفر هم سختی خاص خودش را دارد. مثلا معلم گاهی مجبور میشود، مبحث آموزشی را به طریقی مختص هر دانشآموز و به شیوه متفاوت ارائه کند طوری که همه دانشآموزان بفهمند و یاد بگیرند. معلم مدرسه استثنایی باید خیلیخیلی صبور باشد. همکارانمان انصافا کاربلد و سختکوش هستند و برای بچهها از دلوجان مایه میگذارند. همچنین باید به مسئله خلاقیت همکاران اشاره کنم.
ما اینجا اتاقی داریم به نام «سرپرستی» که در این اتاق وسایل کمکآموزشی اهدایی اداره آموزشوپرورش در آن قرار دارد. همکاران باید با استفاده از این وسایل آموزش دهند تا دانشآموزان بهتر مباحث را درک کنند؛ اما آنقدر معلمهای خلاقی داریم که به ندرت از این وسایل استفاده میکنند و کمکآموزشیهای لازم را خودشان متناسب با نیاز بچهها میسازند.
* این گزارش دوشنبه ۷ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۸ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.